بررسی دبستان بازیگری علی رفیعی، نسل یکم (دهه 50)
بازیگر، همانند سازی است که باید خوب کوک شود
یکی از ویژگی های نمایش های علی رفیعی برخورداری بازیگران از بازی های قابل تامل و چشمگیر است که با مرارت و سختکوشی های این کارگردان در دوران تمرین های به هم پیوسته و چند ماهه اتفاق می افتد. این یعنی هر بازیگری فرصت حضور در کنار این کارگردان را یافته، با نکات بارز بازیگری مواجه شده و برخی از ستارگان تئاتر و سینمای ایران شاید در این حضور و رویارویی توانسته اند بر هم تاثیرگذار باشند.
ایران تئاتر- رضا آشفته: تاثیر بازیگری در کارهای رفیعی بر دیگر بازی های این بازیگران نیز سرایت کرده و درواقع نحوه کارکرد و نگاه و رویکرد رفیعی به بازیگری است که این دامنه تاثیر را به شکل با دوامی بازیگران را در مسیر جدی تر و در عین حال خلاق و پویایی قرار داده است.
علی رفیعی کارگردان سه نسل بازیگر حرفه ای و نامدار در ایران تربیت کرده که هم اکنون علاوه بر تئاتر در سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی نیز شاهد درخشش آنان هستیم.
یکی از ویژگی های نمایش های علی رفیعی برخورداری بازیگران از بازی های قابل تامل و چشمگیر است که با مرارت و سختکوشی های این کارگردان در دوران تمرین های به هم پیوسته و چند ماهه اتفاق می افتد. این یعنی هر بازیگری فرصت حضور در کنار این کارگردان را یافته، با نکات بارز بازیگری مواجه شده و برخی از ستارگان تئاتر و سینمای ایران شاید در این حضور و رویارویی توانسته اند بر هم تاثیرگذار باشند و البته تاثیر بازیگری در کارهای رفیعی بر دیگر بازی های این بازیگران نیز سرایت کرده و درواقع نحوه کارکرد و نگاه و رویکرد رفیعی به بازیگری است که این دامنه تاثیر را به شکل با دوامی بازیگران را در مسیر جدی تر و در عین حال خلاق و پویایی قرار داده است.
این حضور بیش از 50 سال در تئاتر باعث تربیت بازیگران زیادی شده است؛علی رفیعی سالها در پرورش و جهتدهی به برخی از بازیگران کوشا بوده است و امروز سه نسل از بازیگران آثار او، به شکل مستقل در گروههای حرفهای و تجربهگرا فعالیتهای خود را ادامه میدهند. فعالیتهایی بر پایه نوگرایی و تا حدودی همردیف با آخرین تحولات موجود در دنیا که دلالت بر نوگرایی مدام اندیشه علی رفیعی میدهد.
علی رفیعی در سالهای فعالیت خود علاوه بر اجرای نمایشهای شاخص و به یاد ماندنی، با هنرمندان بزرگی همکاری کرده و همچنین بازیگرانی را به تئاتر معرفی کرده است که این روزها هر یک به عنوان هنرمندانی صاحب سبک و اعتبارشناخته میشوند؛ از جمله بازیگرانی که با او همکاری داشتهاند، میتوان به رضا کیانیان، گلاب آدینه، سیامک صفری، حسن معجونی، سهیلا رضوی، رویا تیموریان، شبنم طلوعی، مریم سعادت، مهرداد ضیایی، هومن برق نورد، ستاره اسکندری، و... اشاره کرد.
فعالیتها
اجرای نمایشهای خانه برنارداآلبا (تالار وحدت 1397)، خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی (تالار وحدت 1394)، یرما (تالار سمندریان، 1392)، شکار روباه (تالار وحدت 1387)، در مصر برف نمیبارد (تئاتر شهر1382)، کلفتها (تئاتر شهر 1381)، شازده احتجاب (تالار وحدت 1380)، رومئو و ژولیت (تالار وحدت 1379)، عروسی خون (تالار وحدت 1378)، یک روز خاطره انگیز برای دانشمند بزرگ وو (تالاروحدت1376)، یادگار سالهای شن (تالار وحدت 1371)، جنایت و مکافات (تئاتر شهر 1356)، خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزاتقیخان فراهانی (تئاترشهر 1355)، شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر (تئاترشهر1355) و آنتیگونه (تالار مولوی 1353) بخشی از فعالیتهای او در عرصه تئاتر است.
از فعالیتهای جنبی او میتوان به بازی در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی فرانسه و انگلیس، تدریس در دانشگاه تهران، ریاست تئاتر شهر و رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک اشاره کرد.
او در سال ۱۳۳۶ بورسیه ورزشی گرفته و به کشور فرانسه عزیمت می کند. لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه سوربن فرانسه می خواند. در همان دوران با یک کمپانی فیلمسازی آشنا شده، به بازیگری علاقه مند می شود و دیپلم بازیگری اش را از مدرسه «شارل دولن»* پاریس می گیرد. پس از آن با «ژاک لولوک»** آشنا شده و برخی دوره های بازیگری را نزد او می گذارند. در این دوران در تئاتر ملی فرانسه به عنوان دستیار کارگردان نیز فعالیت می کند. پس از آن به مطالعه تئاتر در «دانشگاه سوربن» فرانسه پرداخته و لیسانس، فوق لیسانس را در این دانشگاه طی می کند. او دکترای مطالعات تئاتری را نیز از همین دانشگاه اخذ می کند.
ویژگی های مکتب یا دبستان رفیعی
علی رفیعی بر این باور هست که بازیگر، همانند سازی است که باید خوب کوک شود. در طی سالها تجربه در ایران متوجه شد که چوب و شکل این ساز در ایران برای نواخته شدن مناسب نیست. در ایران، از ابتدا همه در بازیگری دچار سؤتفاهم میشوند. این رسیدن فرمان به مغز و انجام کار یک تفاوت وجود دارد. بازیگر خوب این فاصله زمانی را از بین میبرد و هر چه درجه این تفاوت کمتر شود، بازیگر موفقتر است زیرا هماهنگ عمل میکند.
رفیعی درباره بازیگری می گوید: متأسفانه اعتقاد جمعی وجود دارد که بدن انسان قرن بیستم فرسوده، تنبل، و فاقد هرگونه ژست، فیگور و کنش و واکنش است، در صورتی که با مراجعه به مکتب مهیر هولد*** میتوان به این تواناییها در انسان امروز رسید. محور اصلی و اساسی کلاسهای بازیگری پا، پشت، شانهها و نگاه است و در آموزش اپرای چین و ژاپن و آکادمیهای بزرگ دنیا نیز روی این چهار پایه کار میشود و تمامی اجزای بدن هماهنگ و همکار در رسیدن به یک هدف هستند.
در کتاب «تن شاعر»، ژاک لوکوک معتقد است: تن بازیگر باید به شعر خودش رسد و حرکات زندگی روزمره ما باید از بدن پاک شود و بازیگر بدون گرفتن ژست و فیگورهای خاص حس خود را انتقال دهد زیرا بازیگر متعهد به جهان اطراف خود است، باید در انتقال احساسات و حواس خود به مخاطب قوی عمل کند و در این راه باید بدن خفته خود را بیدار کند.
رفیعی همچنین بر این عقیده است که مسلما یک صدای خوب از یک بدن مسلط و مناسب بهگوش میرسد و تأثیر صدا در بازی غیرقابل انکار است.
به نظرش، متد آموزش بازیگری در ایران بسیار ناشناخته است و در ایران تنها به کتب ترجمه شده استانیسلاوسکی اکتفا شده است. این در حالی است که به سیستم آموزش بازیگری او در زمان حیات اش اعتراض بود و پس از او دراوایل قرن 20 کارگردان ها متوجه شدند که دیگر سیستم قرن 19 جواب نمی دهد. به همین جهت به سیستم مه یر هولد مراجعه کردند و به بازیگر به عنوان یک موجود خلاق و آفریننده نگریستند و با توجه به کمدیا دلارته و تئاتر بازار مکاره و دستاوردهای بی نظیر تئاتر چین و ژاپن به معنای واقعی به بازیگری نگریسته و این حرفه در قرن 20 زنده شد.
رفیعی مه یر هولد را اولین کارگردانی می داند که از طریق سیستم و متدی جدید به بازیگر به مثابه یک شخصیت فعال می نگرد. البته این سیستم در ایران گسترش لازم را نیافته است زیرا در آموزشگاه ها و دانشگاه های ایران از این متد استفاده نمی شود. این در حالی است که در تمامی آکادمی ها و کنسرواتورهای بزرگ بازیگری دنیا از متد مهیر هولد استفاده می شود.
رفیعی بر این باور است؛ حرفه بازیگری تنها حرفه ای است که محصول اش خود بازیگر است و باید در بازار عرضه و تقاضا این متاع ارزشمند را طبق قانون اقتصاد به روز کرد که قابل رقابت باشد و ناگزیریم برای بقاءهمیشه نو باشیم و دچار فرسایش جسمی، روحی و حتی نگاهی نشویم و در این میان سن و سال تنها چیزی است که این حرفه نمی شناسد بلکه تجربه، تخیل و جهان بینی لازمه آن است.
آثار مهیر هولد که 4 جلد کتاب هست، در دوران خروشچف ممنوع بود و در اواخر دوره استالین در اروپایی غرب به چاپ رسید و برای اولین بار یک زن روسی فرانسوی آثار او را چاپ کرد؛ این آثار شیوه زندگی در بازیگری را می آموزد و او مدرن ترین استاد بازیگر ی سال 2012 است .
این کارگردان معتقد است که مهیر هولد به خلق و ساختن دکور در صحنه معتقد نبود و تاکید داشت که روی صحنه فضا خلق کنید که بازیگر به آن معنا و مفهوم دهد. او در کنار سه خالق صحنه که همانا بازیگر، کارگردان و نویسنده هستند تخیل و تماشاگر را نیز برخلاف استیناسلاوسکی وارد می کند.
جادوی بازیگر در روی صحنه سبب خلق دکور در ذهن تماشاگر می شود. در این بین تفاوتی بین اعتقاد استانیسلاوسکی و مهیر هولد وجود دارد زیرا استانیسلاوسکی معتقد به بازیگری از بیرون به درون است و مهیرهولد معتقد به بازی از درون به بیرون است این در حالی است که هیچ بازیگری تاکنون به سیستم از درون به بیرون دست نیافته است!
به نظر رفیعی، بازیگر در اجرا با دو نوع ترس روبرو می شود که یکی سازنده است و نباید از آن گریخت و دیگری بخاطر اختلاف بدن و ذهن بازیگر است؛ تسلط بدنی برای بازیگر بسیار مهم است و آماده بودن بدن را نباید با ورزش ژیمناستیک تصور کرد بلکه بدن بازیگر باید در سکون نیز گویا و پویا باشد.
به باور این کارگردان، در کشور ایران به دلیل اینکه به حرفه بازیگری به عنوان یک ضرورت اجتماعی نگاه نمی شود از شرایط درست برای رشد حرفه ای برخوردار نیستیم زیرا تا زمانی که این مهم در کنج ذهن فرهنگ مداران و سیاست گزاران نباشد معصیت بار نگاه می شود.
علی رفیعی با اشاره به اینکه همیشه لذت خلاقیت با حضور بازیگر اتفاق می افتد، می گوید: زیرا من نمی توانم فکر کنم که فلان صحنه بناست به چه شکلی اجرا و به چه شکلی میزانسنش داده شود؛ در تمرین و با خلاقیت بازیگر شکل می گیرد. این خلاقیت زمانی خلاقیت است که بازیگر تسلط بدنی اش هر چه بیشتر باشد و صدایش هرچه غنی تر باشد، خلاق تر است. فرهنگ بصری اش و فرهنگ کتابی اش -به مفهوم آشنایی با رمان- در انجام خلاقیت موثر است و نه تئوری. من دشمن استفاده از تئوری درآوردن تئاتر روی صحنه هستم.
اینها بخش هایی از عقاید و باورهای رفیعی برای حضور در صحنه در مقام بازیگر هست بنابراین در دبستان او تئاتر با بیان بدنی همراه می شود؛ هرچند که از صدای خوب هم اصلا نمی گذرد و در ممزوج شدن این دو هست که ما متوجۀ یک بازیگر مجرب و خبره خواهیم شد.
نسل اول
نسل اول بازیگران دبستان علی رفیعی در دهه 50 شکل گرفت که معروف ترین آنها تا سالهای اخیری مهدی هاشمی، رضا کینایان و گلاب آدینه بوده اند و البته بقیه بازیگران نیز از بازیگران حرفه ای و قابل تامل در همۀ این سالها بوده اند.
آنتیگونه: علی رفیعی سال ۱۹۷۴ یعنى حدوداً سال ۵۳ یا ۵۴ شمسى به ایران آمد تا در مقام استاد، وارد دانشگاه تهران شود و آنتیگونه را با دانشجویانش در تالار مولوی روى صحنه ببرد.
در این نمایش بازیگرانی چون شهلا میربختیار، جمشید ملک پور، رضا فیاضی، رضا کیانیان، تانیا جوهری، عطالله روحی، مجید جعفری، مهدی میامی، اکبر تشکری و… بازی کردند. شاید در این بین این نامها که هر یک به نوعی بازیگری را ادامه داده اند، رضا کیانیان برجسته تر و نام آورتر از دیگران در عرصۀ بازیگری شده باشد.
علی رفیعی درباره این نخستین تجربه کارگردانیش در تهران می گوید: در سال 53 پس از مشاهده سیستم آموزشی ایران و ورود به دانشگاه تهران متوجه شدم که سیستم آموزشی این دوران که به غایت از زمان حاضر پیشرفته تر بود، ازپس تربیت و آموزش بازیگر بر نمی آید و همانند سایر کلاس های آموزشی برگزار می شود. به همین جهت تدریس در دانشگاه را قبول نکردم و گروه کوچک 12 نفری تشکیل دادم و شروع به تمرین و تربیت و آموزش تئاتر کردم و پس از 11 ماه تمرین نمایش "آنتیگون" را به اجرا رساندم که خاطره انگیزترین کار من بود.
رفیعی در نمایش «آنتیگونه» تاثیر زیادی از روش مهیر هولد گرفت زیرا آموزش او چراغی برای حال و آینده تاریخ بازیگری و تاثیرگذار است.
شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر: در نمایش شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر که در اردیبهشت سال 55 در تئاتر شهر اجرا شد، این بازیگران حضور داشتند: پرویز پورحسینی، هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، تانیا جوهری. نمی شود از اینها به عنوان شاگردان مستقیم رفیعی نام برد اما اینان نیز از این همکاری دستاوردی را با خود به سایر بازی ها و آثار هنری شان برده اند.
جنایت و مکافات: رفیعی نمایش جنایت و مکافات را بر اساس رمان معروف داستایوسکی در سال 56 در تالار اصلی تئاتر شهر اجرا کرد. بازیگران نمایش جنایت و مکافات (به ترتیب حروف الفبا) این نفرات بودند: پری امیرحمزه، غلامحسین بهرامی، پرویز پورحسینی، حمید تحسینی، افسانه توکلی، هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، محمود جعفری، تانیا جوهری، اکبر رحمتی، مهدی علی احمدی، علیرضا مجلل، حسین محجوب، یاسمن مسعودی، پروانه معصومی، عباس نجم، رضا نوروزی، عزیزالله تشکری، رضا عبدی، محمود جنگی، عباس نوروزی، گیتا پنج گنج، پوپک شکیبایی، و نیما معصومی.
خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهان (اجرای پیش از انقلاب): نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و مرگ میرزاتقی خان امیر کبیر که در فروردین 56 در تئاتر شهر اجرا شد، با بیش از یک میلیون تومن بودجه، بی شک از پرخرج ترین نمایش هایی است که پیش از انقلاب در ایران اجرا شد. این نمایش براساس زندگی واقعی میرزا تقی خان و با برداشت آزاد از متن کتاب های تحقیقی فریدون آدمیت درباره دوره تاریخی که میرزا تقی خان زندگی می کرده، زندگی او، خلق شد. دیالوگ های نمایش عمدتا بداهه گویی های بازیگران و دیالوگ هایی است که خود آنها بر اساس اثر فریدون آدمیت و مکبث نوشتند. خط داستانی نمایش کار رفیعی بود و دیالوگ ها هم با نظر خودش شکل نهایی و اجرایی اش را پیدا کرد. اجرا با استقبال گسترده ای به مدت بیش از سه ماه در تئاتر شهر اجرا شد که یکی از نمایش های کم نظیر و قابل توجه تاریخ معاصر تئاتر ایران به شمار می رود. میرزا تقی خان، اولین کار و شاید یکی از بهترین کارهای علی رفیعی، پس از بازگشتش به ایران بوده است. بازیگران نمایش گزینشی از میان بهترین بازیگران کارگاه نمایش، هنر اموختگان تئاتر دانشکده هنرهای زیبا و دانشکده هنرهای دراماتیک هستند. بازی زنده یاد رضا ژیان در نقش جامه دار، پرویز پور حسینی در نقش سفیر انگلیس، محمود هاشمی در نقش سفیر روسیه، مهدی هاشمی در نقش ناصرالدین شاه و ...
مهدی هاشمی
مهدی هاشمی با آنکه پس از پایان تحصیلات در دانشکده هنرهای زیبا و اجرای چند نمایش در گروه تئاتر پیاده به گروه علی رفیعی پیوست اما همواره از او در مقام یک استاد بزرگ تئاتر یاد کرده است و البته خودش هم از این همکاری بسیار تاثیر گرفته و در همۀ این سالها یکی از درخشان ترین بازیگران ایران بوده است.
او می گوید: علی رفیعی تجربه ی پنجاه ساله در تئاتر دارد و در زمان دانشجوییِ من، استادم بود.
هاشمی در سال ۱۳۵۲ در رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. فعالیت در تئاتر را به عنوان بازیگر به همراه داریوش فرهنگ در سال ۱۳۴۸ با تشکیل گروه تئاتر «پیاده» آغازکرد. با بازی در نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و مرگ میرزاتقی خان امیر کبیر کار رفیعی مسیر بهتری پیش روی مهدی هاشمی قرار می گیرد. او در این نمایش نقش ناصرالدین شاه را بازی کرد که در کنار نقش امیرکبیر یکی از نقش های مهم و اصلی این اجرا بود. به هر تقدیر دیدن و بودن در کنار دیگرانی که می توانند استعدادها را دریابند و یا به آن سمت و سو دهند، مسیر بهتری را برای رشد و شکوفایی آشکار خواهند کرد. او پس از این تئاتر دیگر در کنار رفیعی در مقام بازیگر تئاتر قرار نمی گیرد تا در پایان دهه 80 برای او در فیلم آقا یوسف و در نقش اول بازی می کند. برای این بازی هاشمی جایزه فیلم فجر را دریافت می کند و حالا این مسیر به سرانجامی نیکو می انجامد و می بینیم که بودن و هدایت گری یک کارگردان بازی شناس و بازیگردان چگونه می تواند برای یک بازیگر نقاط عطف و ماندگاری را ممکن سازد.
هاشمی می گوید: در زمانی که بسیار جوان بودم دکتر رفیعی تازه از پاریس بازگشته بودند و برای یکی از تاترهایشان من را برای نقش ناصرالدین شاه جوان انتخاب کردند. همان موقع هم من از طرح، اجراها و بازیهای مدرن او نسبت به آن زمان شگفت زده میشدم.
اکنون بعد از گذشت نزدیک به 30، 40 سال در همکاری با ایشان متوجه شدم که علاوه بر نوستالژی خاصش، مدرن بودن را هم همچنان حفظ کرده است. شخصیت آقا یوسف اصلا شخصیت ایستایی نیست.
من در همکاری های گذشته با دکتر رفیعی زبان جسمم را فرا گرفتم، اما در این نقش زبان شاعرانه جسمم را شناختم و آن را در درونم پیدا کردم.
گاهی برخی از کارگردانان می کوشند، جنبههای مبتذل یک بازیگر را کشف و نمودار کنند، اما رفیعی در این نقش جنبه های عالی هر فرد را برایش بازیافت.
هاشمی در سال 90 و پس از بازی در فیلم آقایوسف می گوید: ۳۵ سال پیش در نمایش خاطرات و کابوسها به کارگردانی دکتر علی رفیعی بازی کردم و سال گذشته پس از این همه سال فرصتی برای یک همکاری مجدد فراهم شد. او از کار من در آقایوسف راضی بود و از این بابت خوشحالم. من از همه ی شناخت و تجربه ام کمک گرفتم تا در فرصت کوتاهی که داشتم در ایفای نقش اصلی این فیلم موفق باشم. من زمان بازی در آن نمایش از جهت بیان و بدن با تمرینهایی که انجام میدادیم، به نوعی ورزیده شدم. در "آقا یوسف" هم بعد از گذشت سالها احساس میکنم نکتههای فراوان جدیدی از ایشان یاد گرفتم.
رضا کیانیان
رضا کیانیان در دانشکده هنرهای زیبا با رفیعی آشنا شده و با دیگر هم دانشکده هایش در نمایش آنتیگونه بازی می کند و این خود می تواند سرآغازی باشد برای یک بازیگر که برجسته شدنش، شاید به دلیل انقلاب 57 و کم سو شدن تئاترها و دیگر مسائل سیاسی به درازا می انجامد. او بعدها و با بازگشت دوباره علی رفیعی در سال 71 موفق به بازی در نمایش یادگار سالهای شن می شود. کیانیان همچنین در سال 76 و 77 در نمایش "یک روز خاطره انگیز از زندگی دانشمند بزرگ وو" بازی می کند. در این نمایش که به فراخور متن کهن چینی از شیوه بازیگری شرق دور نیز بهره مند شده بود، به نوعی دیگر تاکید بر قابلیت های یک بازیگر خلاق و پرورش یافته در دبستان بازیگری رفیعی می کرد. به هر روی این مسیر ادامه یافت و او همچنین موفق شد که در نخستین فیلم رفیعی به نام ماهی ها عاشق می شوند در سال 85 بازی کند و برای این نقش آفرینی نامزد دریافت سیمرغ در جشنواره فیلم فجر و بعد هم نامزدی تندیس زرین خانه سینما بشود. به هر روی می دانیم که او هم چندان به بازی حسی و زیر پوستی اعتقادی ندارد و شاید بهترین دلیلش هم حضور در نمونه کارهای تئاتری است که در آن به درستی رهیافت های بازیگری تعریف و تبیین شده است و همین خود دلالت بر حضور در کنار علی رفیعی خواهد کرد که توانسته مسیر بهتری را برایش معلوم کند.
او در مراسم بزرگداشت علی رفیعی در جشنواره سی و پنجم تئاتر فجر هم اعلام کرد که به رفیعی مدیون است و گفت: در تئاتر به سه معلم مدیون هستم، اول از همه برادرم (داود کیانیان) که بنیان های فکری من را در هنر شکل داد. دومین نفر حمید سمندریان که الان حتما در بهشت تئاتر درس می دهد. سومین نفر علی رفیعی که ایشان در صحنه تئاتر وسعت نظر دارد، در زیبایی شناسی، بازیگری و تفکر وسعت نظر دارد. من در تئاتر از ایشان یاد گرفته ام.
کیانیان بر این باور هست که بعد از حمید سمندریان دو جریان تئاتری دیگر در ایران اتفاق افتاد که یکی از آنها جریان کارگاه نمایش بود و دیگری جریان علی رفیعی و در این باره گفت: اینبار آقای رفیعی از فرانسه آمد که در آن دوران قلب تپنده تئاتر دنیا بود. بعد از انقلاب دانشجویی فرانسه در سال 1968، یک انقلاب تئاتری هم در فرانسه رخ داد که باعث شد نگاه جدیدی در تئاتر جهان ایجاد شود و گروههای جدیدی به وجود بیایند که آقای رفیعی در بستر همان تحولات نگاه تئاتری خاص خودشان را پیدا میکنند. من به عنوان یک بازیگر بسیار خوشحالم که دوران دانشجویی من زمانی بود که هر سه این جریانها در ایران ایجاد شده بود و با هر سه آنها بزرگ شدم. چون در آن دوره در تئاتر ایران تحولات مختلف پشت سر هم ایجاد میشد و در تئاتر جهان هم به فواصل کوتاه شکلهای تازهیی از نگرش و درامپردازی و اجرا مطرح میشد. زمانی که آقای رفیعی شروع به تدریس کردند ماده جدیدی به دروس تئاتر اضافهکردند به نام تحولات اجرا، که تا آن موقع در ایران وجود نداشت.
به نظر او؛ آن روزها ارتباطات وسیع و گسترده نبود. ما جسته و گریخته از طریق کتابها و مقالات یا عکسهای محدودی که ممکن بود، ببینیم متوجه تحولات و علل آنها میشدیم. اینکه مثلا استانیسلاوسکی کیست یا بعد از او چه کسانی آمدند. ما در ایران فقط استانیسلاوسکی و برشت را میشناختیم و تقدیس میکردیم بدون اینکه آنها را بفهمیم. گذشته از این یکی، دو نام بزرگ، به تحولات جریانهای تئاتری دیگر کاری نداشتیم. تازه هر دوی این جریانهای بزرگ هم با قرائت شوروی سوسیالیستی و حزب توده، به دست ما رسیده بود که خوشبختانه بعد از آمدن آقای رفیعی و دانش تحولات اجرایی که او در اختیار ما قرار داد، تازه فهمیدیم که اصلا استانیسلاوسکی که بود! چه شد که به وجود آمد یا چطور شد که بعد از او نگاهی جدید در تئاتر ایجاد شد و برشت بر اساس چه میراثی به وجود آمد! می بینید چه سخت و پیچیده به واقعیتها میرسیدیم. اطلاعاتی که امروز با یک کلیک در اختیار قرار میگیرند!
گلاب آدینه
گلاب آدینه هم با نقش گلین در نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و مرگ میرزاتقی خان امیر کبیر بازیگری در سطح حرفه ایش را با علی رفیعی آغاز کرد و پیامد این حضور هنوز هم در شیوه بازیگری اش بسیار نمود دارد و او هم امروز یکی از تکنیکی ترین و در عین حال سختکوش ترین بازیگران تئاتری ماست. او این همکاری را یکبار دیگر در سال 82 با بازی در نمایش در مصرف برف نمی بارد تکرار کرد اما او با بازی در این نقش اش حضور پر رنگی را به نمایش گذاشت.
آدینه فعالیت خود در عرصه بازیگری به صورت حرفه ای را از سال 1354 با گروه تئاتر دانشجویی " پیاده " آغاز می کند. در این زمان مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ که درعرصه تئاتر و سینما فعالیت می کردند، سرپرستی این گروه را برعهده داشتند. آدینه در بین سال های 1354 تا 1357 با این گروه در تماشاخانه های مختلف تهران بر صحنه رفت و نقش های مختلفی را ایفا کرد که در همان زمان از او به عنوان یکی از بازیگران مستعد و توانای عرصه تئاتر یاد می شد. نمایش های "همشهری" به کارگردانی مهدی هاشمی، "داستانی نه چندان تازه " به کارگردانی داریوش فرهنگ، "آدم های ماشینی" به کارگردانی مهدی هاشمی، "مادام پی پی" به کارگردانی داریوش فرهنگ، "شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ چین"، "دایره گچی قفقازی" به کارگردانی داریوش فرهنگ و... از جمله آثاری هستند که طی این سالها با این گروه بر صحنه برده است.
آدینه هنوز هم بیشترین و شاید بهترین تجربه هایش را در تئاتر دارد سپری می کند و همچنان حضورش در تئاتر پر رنگ هست. در این سالها بازی او در نمایش هایی چون شیرهای خان بابا سلطنه (افشین هاشمی)، پردیس تیاتر شهرزاد - سالن یک، ۱۳۹۶؛ سهگانه اورنگ (محمد حاتمی)، مجموعه تئاتر دیوار چهارم، ۱۳۹۵؛ بیوههای غمگین سالار جنگ (شهابالدین حسین پور)، تئاترشهر - سالن چهارسو، ۱۳۹۲؛ سیندرلا (جلال تهرانی)، تئاتر شهر، سالن اصلی، ۱۳۹۲؛ سلطان مار (گلاب آدینه)، فرهنگسرای شفق،۱۳۷۶ مثال زدنی بوده است. شاید بازی اش در نمایش بیوه های غمگین سالار جنگ یکی از زیباترین و بی بدیل ترین نقش آفرینی هایش باشد که او را در سطح بازیگران تئاتر جهان قرار می دهد.
جمعبندی
نسل اول بازیگران دبستان علی رفیعی گویای یک مطلب مهم هستند که در حضور چنین افرادی است که هنر بازیگری و تئاتر در ایران مسیر درست تری را می یابد که بشود هم تئاتر بهتر و هم سریال و هم فیلم سینمایی در خوری را تولید و در اختیار مخاطبانش قرار داد. البته افرادی چون پرویز پورحسینی در دبستان حمید سمندریان رشد کرده و حتما در زمان حضور در تمرین های رفیعی ضمن تاثیرپذیری بر او تاثیرگذار هم بوده اند... یا دیگر هنرمندان با آنکه حرفه ای هستند اما در این متن به سه تن که بیشترین میزان تاثیرپذیری از چنین دبستانی را با خود به همراه دارند، یادآوری شده اند. اما به هر تقدیر همۀ این افراد وامدار حضور رفیعی در ایران هستند که حتما نبودنش یک ضعف چشمگیر را در تئاتر و هنرهای نمایشی ما محسوس می کرد.
رفیعی را باید در گسترۀ هنرجویان دبستانش در نسل های دوم و سوم هم پیگیری کرد که بشود به یک پایان بندی درست تری دربارۀ آموزه ها و شیوه تربیت کردن بازیگرانش رسید.
پی نوشت:
* شارل دولن: بازیگر، مدیر تئاتر، و کارگردان فرانسوی. در ۱۹۱۹، گروه نمایش خود را تشکیل داد که بهسبب اجراهایش که به سبکی ساده اما شاعرانه، نمایشنامههای جدید و قدیم (کلاسیک) را بهنمایش میگذاشتند، شهرتی فراوان بهدست آورد. در ۱۹۳۶، کارگردان کمدی فرانسِز پاریس شد. دولن یکی از اعضای اصلی کمپانی ویوکولومبیهبود که آن را ژاک کوپو تأسیس کرده بود. دولن هم از رهگذر نمونۀ کار و هم از طریق مدرسۀ بازیگری، که به گروه او وابسته بود، بر کار بسیاری از بازیگران فرانسوی بعد از خودش تأثیر گذارد.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به بینوایان اشاره کرد.
** ژاک لوکوک: یک آموزگار، و طراح رقص اهل فرانسه بود. از او کتاب آموزش و آفرینش تئاتری (بدن شاعرانه) با ترجمۀ محمدرضا خاکی ترجمه و منتشر شده است.
*** وسولد امیلویچ مایرهولد: یکی از کارگردان بزرگ تئاتر، بازیگر و تهیهکننده تئاتر روس و اتحاد جماهیر شوروی بودهاست که تجربههای فراوان او در زمینههای فیزیک بدن و سمبلیسم در تئاتر غیر قراردادی او را به عنوان یکی از چهرههای اولیه تئاتر مدرن معرفی کردهاست. از وسولد مایرهولد به عنوان یکی از نوابغ هنر شوروی یاد میشود و یکی از برجستهترین شاگردان ولادیمیر نمیروویج دانچنکو و کنستانتین استانیسلاوسکی است. مایرهولد در برابر تئاتر ناتورالیستی به واکنش منفی پرداخت و بر این عقیده پای میفشرد که اجرا گران بسیار بیشتر از تقلید صرف، واجد ظرفیت و قابلیت گسترش حرکات بدن هستند. همین اعتقاد باعث شد تا او سیستمی به نام «بیومکانیک» را برای تمرینات بدنی طراحی کند.
منابع:
آشفته، رضا، کارنامه علی رفیعی، سایت ایران تئاتر، چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷.
رفیعی، علی، نشست تخصصی «بازیگر و بدن او» در انجمن بازیگران سینما، خبرگزاری سینمای ایران، ۱۳۸۹/۸/۷.
کیانیان، رضا، وضعیت تئاتر ایران تراژیک است، روزنامه اعتماد، شماره 3019 5/5/93 > صفحه 8 (ادب و هنر).
«آقا یوسف» به روایت علی رفیعی، مهدی هاشمی، ستاره اسکندری و لیلا بلوکات، خبرآنلاین، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹.
هاشمی، مهدی، از من نخواهید از «آقا یوسف» انتقاد کنم!، گفتگو از سعید قطبی زاده، همشهری 24، مرداد 90.