در حال بارگذاری ...
گفتگو با حمزه نام آور نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر

جشنواره پله ایست که همه را وادار می کند از آن بالا بروند

حمزه نام آور متولد یکم فروردین ۱۳۶۰ دهدشت کهگیلویه از هنرمندانی است که از سال ۱۳۸۳ با گروه تئاتر چیستی به مدیریت علی نرگس نژاد و همراهی ایشان در تولید نمایش "گذر از روز ششم به صدایی که می شنویم" و حضور در جشنواره بین المللی فجر پا به دنیای حرفه ای تئاتر گذاشت و در این عرصه حضور فعالی داشته است و دارد. او علاوه بر نمایشنامه نویسی به عنوان کارگردان آثار نمایشی نوشته خویش را نیز روی صحنه آورده است. که می‌توان از نمایش “مرگ مخترع” که به تازگی اجرا شده، یاد کرد.

به گزارش تئاتر کهگیلویه و بویراحمد، میر رضا رفیعی گفت: به بهانه آغاز سال تئاتری 1399 گپ و گفتی با حمزه نام آور داشته‌ایم، نویسنده و کارگردان نمایش های هورا هورا ما دیوانه ایم، هیرو زیر سیلی مسیح، داستان شاخه گل، من و پدرم، پهلوان دروغ می گوید"کارخیابانی"، شنگول ،منگول،حبه ی انگور و مولکول"کار کودک و نوجوان"، ماجرای مزرعه"کار کودک و نوجوان"، روباه موسیقی دان "کار کودک و نوجوان"، گام معلق بابا، یادداشت های آخرین سرباز، آواز دونفره، راحت حرف زدن، خواب زرد، خمیازه، مرگ مخترع، نقطه مقابل من و کارگردانی نمایش:برپهنه ی دریا نوشته ی اسلاومیر مروژک و نمایش سیاه بازی "مضحکه ی پادشاه من"  که در روزهای سرد و صمیمی اسفندماه 1398 آمادگی اجرای نمایش "ماجرای مزرعه" ژانر کودک نوجوان  را داشته است و بروز بیماری "کرونا ویروس" و تعطیلی اماکن فرهنگی و هنری مانع از این اجرای خوب و دیدنی شد.

 

چطور شد تصمیم گرفتید وارد تئاتر شوید و بازیگر شوید؟

دانش آموز که بودم هر هفته ای یکبار به صورت راهپیمایی کلاسی از مدرسه شهید بهشتی تا کانون شهید باهنر پشت سر معلم می رفتیم. در آن سالها هرهفته یک برنامه ی خاص برای ما در نظر گرفته بودند.یک هفته پخش فیلم سینمایی و هفته ی بعد باز برنامه ی تازه ای که ما از قبل انتظارش را نداشتیم. تئاتر را هم به همین شکل برای اولین بار به تماشا نشستم.خوب یادم هست زمستان بارانی سردی بود ودر اولین تیاتری که دیدم چون باید روی زمین سرد می نشستیم و  با کفش های گلی اجازه ی ورود به سالن را نداشتیم ناچار همه کفش هایمان را جلوی در درآوردیم .بعد از اجرا کفش هایم را اشتباهی دزدیده بودند و مجبور شدم در باران پیاده به خانه برگردم.

وقتی کاری برای بازی به شما پیشنهاد می شود، چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا با آن ارتباط برقرار کنید؟

بستگی به شرایط زمانی و مکانی دارد.حتی مبتدی ترین بازیگر هم در ذهنش به دنبال قویترین و یا ایده آل ترین شکل بازی کردن است و دوست دارد نقشی را بازی کند که بتواند از عهده اش بر بیاید. برای من اما بازی در هر نقش یک تمرین تخیل است که نهایتا منجر به خلق    می شود. تخیل بازیگر کانون خلق و شکل گیری  شخصیتیست که در قالب نقش به او پیشنهاد می شود. هرچقدر این کانون قوی تر و تمرین شده تر باشد خلق هم بصورت قدرتمند به دنبال آن سر و کله اش پیدا می شود و تا مدت ها و حتی پایان عمر یک تماشاگر در ذهنش نقش می بندد و تاثیر گذار است.

به نظر شما نمایشنامه نوشتن نیاز به تحصیل و مطالعه دارد یا هر کسی که دستی به قلم دارد به راحتی می تواند نمایشنامه بنویسید؟ اگر معتقدید نیاز به مطالعه و تحصیل دارد فکر می کنید چرا امروز هر کسی به خودش اجازه می دهد نمایشنامه بنویسد و در این عرصه ادعایی داشته باشد؟

نمایشنامه نویسی سخت ترین ژانر ادبی است. این جمله را از استادم علی نرگس نژاد شنیدم.قطعا دانشگاه شرایط بهتری درست می کند و نویسنده بصورت منسجم می تواند مسیری را که در شرایط غیر آکادمیک درمدت بیست سال می روی کوتاه تر و منطقی تر نشان دهد.اما در تاریخ ادبیات نمایشی شما تعداد نویسنده هایی که بصورت آکادمیک نوشتن را دنبال نکردند در ذهنتان مرور کنید و خواهید دید که عدد بالایی به دست می آید.

تا آنجا که می دانم معتقدید تنها راه تنفس تئاتر در شهرستان ها جشنواره ها هستند کمی در این مورد صحبت کنید؟

نه من فکر می کنم جشنواره یک راه است. جشنواره پله ایست که همه را وادار می کند از آن بالا بروند. بعضی ها می خواهند به هرقیمتی از آن بالا بروند، حتی به قیمت حذف دوستانشان،  به نظر من جشنواره ها این قابلیت را درخود دارند که معرف چهره های شهرستانی زیادی باشند اما اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که بیشترباعث یاس و ناامیدی استعدادهای درخشانی بودند که راه بالا رفتن از این پله را یا بلند نشدند و یا به هر قیمتی حاضر به بالا رفتن از این پله نبودند.

شما تحصیلات تکمیلی خود را در همین رشته به پایان بردید؟ اگر نه چرا؟

من در خانواده ای که بجز پدر و مادرم  همگی شاعر و نویسنده هستند بزرگ شدم. از کودکی ما با کتاب درارتباط بودیم و این را مدیون سیستم آموزش و پرورش آن دوران بودیم که مارا متعهد می کرد هر هفته ازکتابخانه ی مدرسه کتابی  امانت بگیریم .در این دو دهه ی اخیر نقش انسانهای بزرگی که روزانه و یاهفتگی با آنها در ارتباط بوده ام هم باید به چشم بیاید.فکرش را بکنید در هر رشته ی هنری آرتیستهایی خاص و نخبه و هنرمند به معنای واقعی کلمه بودند.ما  معمولا همه دور هم جمع می شدیم و کتابهایمان را به هم معرفی می کردیم.انجمن شعر دهدشت تاثیر بسیار بزرگی بر هنر شهرستان داشت.در انجمن شعر دهدشت همه به دنبال یک کنش بزرگ بودند.کارشان را دوست داشتند.در برخورد با اثر هنری و نقد آن به هیچ وجه جانب احتیاط را رعایت نمی کردند. با سطح سواد بالایی اثر را نقد می کردند. البته من یک ترم تا مرحله ی ثبت نام دانشگاه بوشهر رفتم ولی بعد منصرف شدم.

کمی از فعالیت های خود در زمینه بازیگری توضیح بدهید و نمونه هایی از فعالیت های خود صحبت کنید معمولا برای اینکه بخواهید در نمایشی بازی کنید انتخاب می کنید یا انتخاب می شوید؟

من دراین سالها درکنار اجرای صحنه ای تئاتر به پرورش بازیگر با متد روز بعنوان راهی برای ساختن آینده ای بهتر در تیاتر مشغول بودم. روزی پنج ساعت تمرین مداوم را از لحظه ی ورودم به تئاتر آموختم و هنوز هم پنج ساعت در روز را به کارگروهی مشغولیم. برای اینکه بتوانیم نقشی را بازی کنیم قبل از اینکه به  این موضوع فکرکنیم که انتخاب میکنیم یا انتخاب می شویم باید عناصر زمان و مکان را تاثیر گذار بدانیم. ما معمولا انتخاب می شویم. اما من همیشه مسیر و کارم را خودم انتخاب کرده ام و قطعا اگر از نقشی خوشم نیاید حتی به آن فکر هم نمی کنم.

به غیر از بازیگری کارگردانی هم می کنید یا نمایشنامه هم می نویسید؟

متاسفانه من مجبور بودم علاوه بر کارگردانی و نویسندگی بعضی وقت ها درکارخودم بازیگر هم باشم.به نظر من انسان اگرچه به تجربه نیاز دارد اما نهایتا اگر خوب دقت کند می بیند از پس یک کار بهتر برمی آید.باقی هیجان و بزرگنمایی خویشتن است.بخشی هم که گفتم ناچاری که بازی کنی چون زمان و مکان به نفع تو نیست.البته بگویم که من در ابتدا بعنوان بازیگر وارد تئاتر شدم.

به طور کلی معیارهای شما برای حضور در یک نمایش چیست؟

نمایش اگر نتواند در خدمت انسان عصر خویش باشد چیزی جز یک لاف زدن بیهوده نیست. تبدیل می شود به کالای مصرفی و کالاوارگی هم تکلیفش معلوم است. یا خریده می شوی و یا فروخته .

شرایط و وضعیت تئاتر در شهر شما چگونه است؟

این سوال مثل این است از یک نفر بپرسند راستی آن طفل شش ماهه ای که ما در بیابان تشنه رهایش کردیم چه بر سرش آمد؟ البته مدیرانی هم بودند که کار را برای همه راحت تر کردند و ما قطعا بدون اسم بردن از جناب آقای ایرج کاظمی جو نمی توانیم جانب انصاف را رعایت کرده باشیم. ازهمینجا از ایشان که خود یک تحصیلکرده ی ادبیات نمایشی است تشکر میکنم.

 چرا مثل خیلی از هنرمندانی که برای پیشرفت و فعالیت فعالیت بیشتر به تهران می آیند شما به تهران نیامدید؟

راستش را بخواهید برای من تئاتر یک مکان است که خود می تواند مرکز دنیا باشد. این تقسیم بندی تیاتر شهرستانی و تهرانی را چه کسانی بر سر زبانها انداختند؟ تئاتر که تقسیم بندی   نمی شود به شرق و غرب و شمال و جنوب. اگر قرار بر تئاتر ملی باشد که باید مدیریتش ملی باشد و به آن باچشم یک مدیر منصف مشترک نگاه کرد.

به نظر شما تکنولوژی چه تأثیری بر دنیای کتاب داشته، آیا به نقطه‌ی پایانی کتاب رسیده‌ایم؟

من در نمایشنامه ی مرگ مخترع پاسخ این سوال را داده ام. امروزه تکنولوژی هیولایی شده که بشر خود ساخته و در دوره ای دست آموز کرده است. اما بالاخره هیولا از لانه اش بیرون می زند. شما خودتان شرایط الآ ن را با شرایط دو دهه پیش یا قبل از عصر مدرن مقایسه کنید. تکنولوژی تبدیل به کالایی شده است که برایش خوشبختی و جان انسانها خاطره ای از دوران کلاسیک است . عصر مدرن عصر تزلزل است. درمورد کتاب می توانم بگویم بخشی از راه گریز انسان است و هربار انسان به دنبال آرامش درلحظه می گردد سراغ کتاب را می گیرد. به نظر من کتاب تا همیشه ی اعصار بعنوان دوست خوب شناخته شده باقی می ماند.

این روزها چه کار می کنید؟

درگیر نوشتنم. من در کارم پرکارترینم. منتظر فردا نمی مانم. اگر ننویسم مغزم به من اجازه ی تنفس راحت را نمی دهد.

برای آینده چه برنامه هایی دارید؟

فعلا که آینده گنگ و نامعلوم است. اما من دراین دو سال علاوه بر نوشتن به تربیت بازیگر روی آوردم و هم اکنون گروهی داریم با انسانهایی پر تلاش و مهربان و دوست واقعی. کار گروهی را من از لحظه ی ورودم به تئاتر خوب یاد گرفتم. از اولین روزی که پا به تئاتر گذاشتم سختگیرترین استاد را انتخاب کردم. چهارچوب کاری را مدیون ایشان هستم. استاد علی نرگس نژاد به نظر من چهارچوب علمی تئاتر را نشان داد. همین جا از زحمات ایشان تشکر  میکنم. ازشما هم ممنون و سپاسگذارم.‌




نظرات کاربران